مقدمه
گال یک بیماری پوستی واگیر است که عامل آن کنه Sarcoptes scabiei میباشد و از طریق تماس مستقیم پوست به پوست منتقل میشود. این بیماری بهویژه در محیطهایی با تراکم جمعیتی بالا و تماس نزدیک بین افراد، مانند زندانها، پادگانها، و مراکز مراقبت سالمندان (Residential Care Facilities for the Elderly – RCFE)، شیوع قابلتوجهی دارد. اگرچه گال در بسیاری از کشورها بهعنوان یک بیماری مرتبط با فقر و شرایط اجتماعی-اقتصادی پایین در نظر گرفته میشود، در کشورهای با درآمد بالا نیز، بهویژه در محیطهای نهادی مراقبتی، بهعنوان یک چالش سلامت عمومی مهم شناخته میشود.
در مراکز مراقبت سالمندان، جمعیت آسیبپذیر، تماس نزدیک کارکنان با ساکنان، و تغییر الگوهای بالینی گال در افراد سالمند موجب افزایش خطر بروز اپیدمی میشود. در افراد سالمند، گال ممکن است با تظاهرات غیرمعمول همراه باشد، نظیر بروز ضایعات در نواحی تنه بهجای نواحی کلاسیک مانند انگشتان و مچ. همچنین نوع پوستهدار بیماری (crusted scabies) که در بیماران ناتوان، دچار نقص ایمنی یا زوال شناختی شایعتر است، با بار انگل بسیار بالا همراه بوده و نقش مهمی در گسترش آلودگی دارد. این نوع، بهدلیل فقدان خارش مشخص و بروز ضایعات گسترده پوستهای، ممکن است بهدرستی تشخیص داده نشود و در نتیجه، به عنوان کانون اولیه انتقال عمل کند.
مدیریت اپیدمی گال در این محیطها نیازمند درمان همزمان موارد علامتدار، تماسهای نزدیک، کارکنان و حتی بازدیدکنندگان است. چنین فرایندی اغلب پیچیده، زمانبر و پرهزینه بوده و نیازمند هماهنگی چندسازمانی میان مدیران مراکز، تیمهای حفاظت سلامت، پزشکان عمومی، و سازمانهای بهداشتی محلی است.
در انگلستان، در غیاب راهنمایی ملی واحد برای مدیریت اپیدمیهای گال در مراکز سالمندان، هر یک از تیمهای حفاظت سلامت (Health Protection Teams – HPTs) در سطح منطقهای اقدام به تدوین دستورالعملهای محلی کردهاند. این دستورالعملها، علیرغم شباهت در برخی بخشها نظیر درمان فردی، در سایر جنبهها مانند اقدامات کنترل عفونت، درمان پیشگیرانه تماسها، و تقسیم وظایف بین نهادها، دارای تفاوتهای قابلتوجهی هستند.
مطالعه حاضر با هدف بررسی محتوای ۲۰ دستورالعمل منطقهای HPT در انگلستان انجام شده و تلاش میکند تا با تحلیل مقایسهای آنها، نقاط قوت، ضعف، تناقضها و خلأهای موجود را شناسایی نماید. نتایج این بررسی میتواند بهعنوان مبنایی برای تدوین راهنمایی ملی یکپارچه و مبتنی بر شواهد برای مدیریت مؤثر اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان در انگلستان و سایر کشورها مورد استفاده قرار گیرد.
روششناسی پژوهش
این پژوهش بهصورت مرور ترکیبی (mixed methods review) طراحی شده است و هدف آن، تحلیل و مقایسه محتوای دستورالعملهای منتشرشده از سوی تیمهای حفاظت سلامت (Health Protection Teams – HPTs) برای مدیریت اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان (RCFE) در سراسر انگلستان میباشد. تمرکز اصلی مطالعه، ارزیابی تنوع و هماهنگی یا عدم هماهنگی موجود در توصیههای ارائهشده برای کنترل اپیدمی در این مراکز است.
گردآوری دادهها
در جولای ۲۰۱۵، از طریق تماس تلفنی و ایمیل، از ۲۴ HPT فعال در انگلستان درخواست شد تا نسخهای از دستورالعملهای خود در خصوص مدیریت اپیدمی گال در مراکز سالمندان را ارائه دهند. دستورالعملها شامل هرگونه سند رسمی یا غیررسمی مورد استفاده برای راهنمایی تیمها در واکنش به اپیدمیها، به همراه ضمائم و منابع تکمیلی بودند.
معیارهای انتخاب
تمام دستورالعملهایی که در زمان بررسی مورد استفاده قرار میگرفتند، بدون در نظر گرفتن تاریخ انتشار، طول متن یا نوع سند، در مطالعه گنجانده شدند. هدف از این شمول گسترده، بازتاب دقیق تنوع جغرافیایی و سازمانی موجود در سطح ملی بود.
روش تحلیل
تحلیل محتوا بهصورت ترکیبی از روشهای کیفی و کمی انجام شد. ابتدا کدهای اولیه مبتنی بر مفاهیم شناختهشده مانند «ویژگیهای بالینی»، «درمان همزمان»، و «کنترل عفونت» تعریف شدند. در کنار آن، کدهای جدیدی نیز بر اساس مفاهیم استخراجشده از متن دستورالعملها (مانند «موانع مالی درمان کارکنان» یا «روش هماهنگی درمان جمعی») توسعه یافتند.
فراوانی هر کد با استفاده از نرمافزار Excel شمارش شد و این دادهها برای مقایسه میان راهنماها و استخراج الگوهای کلی مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین تفاوتها در تعریف اپیدمی، گروههای هدف برای درمان، تعداد دفعات درمان، زمانبندی، و نحوه اجرای درمان در مراکز مورد بررسی قرار گرفت.
یافتههای کلی از دستورالعملها
در مجموع، از میان ۲۴ تیم حفاظت سلامت (HPT) در انگلستان، ۲۰ تیم دستورالعملهایی برای مدیریت اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان (RCFE) ارائه دادند. چهار تیم فاقد دستورالعمل مدون بودند و اعلام کردند که از توصیههای موردی یا تخصصی از سوی تیمهای کنترل عفونت (ICT) استفاده میکنند. دستورالعملهای ارائهشده بین ۲ تا ۴۴ صفحه طول داشتند و تاریخ آخرین بازبینی آنها از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ متغیر بود.
در میان ۲۰ دستورالعمل دریافتی:
- سه مورد بهطور کامل یکسان بودند.
- یک مورد نسخهای قدیمی از دستورالعمل فعلی منطقهای دیگر بود.
شباهتها
دستورالعملها در بخشهایی مانند ویژگیهای بالینی گال کلاسیک و استفاده از درمان موضعی با پرمترین یا مالاتیون بیشترین هماهنگی را نشان دادند. همچنین همگی بر تماس پوست با پوست به عنوان مسیر اصلی انتقال بیماری تأکید داشتند و تشخیص بالینی توسط پزشک عمومی یا متخصص پوست را به عنوان روش استاندارد شناسایی کرده بودند.
تفاوتها
در مقابل، تفاوتهای چشمگیری در محورهای زیر مشاهده شد:
- تعریف اپیدمی: در اغلب دستورالعملها (۹۰٪) اپیدمی به بروز دو یا بیشتر از موارد مرتبط اطلاق میشد، اما برخی حتی یک مورد گال پوستهدار را نیز بهعنوان اپیدمی تلقی کرده بودند. تنها دو دستورالعمل، بازه زمانی مشخصی برای تعریف اپیدمی ارائه داده بودند.
- پوشش درمان پیشگیرانه: توصیهها درباره دامنه افراد نیازمند درمان (ساکنان، کارکنان، تماسهای خانوادگی و بازدیدکنندگان) بسیار متغیر بود. برخی دستورالعملها بر درمان همزمان تمام افراد تأکید داشتند، در حالیکه برخی دیگر تنها درمان موارد علامتدار و تماسهای نزدیک را توصیه کرده بودند.
- استفاده از ایورمکتین: نقش ایورمکتین بهعنوان درمان خوراکی در گال مقاوم یا پوستهدار، در ۶۰٪ دستورالعملها ذکر شده بود، اما تنها تعداد کمی آن را در متن اصلی توصیه کرده بودند؛ اغلب در الگوریتمهای ضمیمه یا با احتیاط بسیار. یک دستورالعمل به خطر مرگ در سالمندان با مصرف ایورمکتین اشاره کرده بود که در مطالعات بعدی مورد تردید قرار گرفت.
- نقش و مسئولیتها: کمتر از نیمی از دستورالعملها فهرستی از وظایف مدیر مرکز، پزشک، HPT و ICT ارائه داده بودند و تنها یکی از آنها بهصورت دقیق مسئولیت هر ذینفع را مشخص کرده بود.
- موانع مالی و اجرایی: در اکثر دستورالعملها ذکر شده بود که درمان ساکنان باید توسط پزشک عمومی تأمین شود، اما درباره تأمین هزینه درمان کارکنان اختلافنظر وجود داشت. بسیاری از دستورالعملها هشدار داده بودند که الزام کارکنان به تهیه شخصی درمان، مانعی در اجرای همزمان و موفقیتآمیز درمان است.
این یافتهها بیانگر عدم یکنواختی در راهبردهای کنترل اپیدمی گال در سطح ملی هستند. وجود اختلاف در تعاریف، دامنه درمان، وظایف نهادها و ملاحظات مالی، میتواند مانع از مدیریت مؤثر و هماهنگ اپیدمیها شود و ضرورت تدوین راهنمایی ملی یکپارچه را برجسته میسازد.
تشخیص و درمان فردی
یکی از بخشهایی که در آن بیشترین هماهنگی میان دستورالعملهای محلی مشاهده شد، مربوط به تشخیص و درمان فردی گال بود. با این حال، در جزئیات مربوط به نوع گال، استفاده از داروهای خاص، و تفسیر نقش ایورمکتین، تفاوتهایی میان راهنماها وجود داشت که میتواند بر نحوه مدیریت بالینی موارد فردی اثرگذار باشد.
ویژگیهای بالینی گال کلاسیک و پوستهدار
اکثر دستورالعملها (۹۰٪) ویژگیهای بالینی گال کلاسیک را بهدرستی توصیف کرده بودند، شامل بثورات پاپولار اریتماتوز، خارش شدید شبانه، و درگیری نواحی کلاسیک مانند فضاهای بینانگشتی، مچ دست و آرنج. اما فقط ۷۰٪ به تظاهرات غیرمعمول گال در سالمندان اشاره کرده بودند؛ حالاتی که در آن ضایعات ممکن است بهجای نواحی کلاسیک، در ناحیه پشت یا تنه ظاهر شوند.
در مورد گال پوستهدار (crusted scabies)، که نوعی نادر اما بسیار واگیردار از بیماری است، تنها ۶۰٪ از دستورالعملها ویژگیهای بالینی مشخص آن از جمله پلاکهای ضخیم، پوستههای شاخی و فقدان خارش را توصیف کرده بودند. این در حالی است که گال پوستهدار اغلب منبع اولیه اپیدمی در مراکز مراقبت سالمندان است و تشخیص بهموقع آن برای پیشگیری حیاتی میباشد.
شیوه تشخیص
در همه دستورالعملها، پزشک عمومی بهعنوان مرجع اولیه برای تشخیص بالینی گال معرفی شده است. در ۸۵٪ موارد، تشخیص توسط متخصص پوست نیز مجاز شمرده شده و ۲۰٪ ترجیح دادهاند که ارزیابی متخصص اولویت داشته باشد. حدود ۶۰٪ دستورالعملها پیشنهاد دادهاند که در صورت تردید تشخیصی، از نمونهبرداری پوستی و بررسی میکروسکوپی خراش پوستی برای تأیید استفاده شود.
درمان دارویی
همه دستورالعملها در استفاده از پرمترین ۵٪ بهعنوان درمان خط اول گال کلاسیک و مالاتیون ۰/۵٪ بهعنوان جایگزین اتفاقنظر داشتند. ۵۰٪ دستورالعملها این ترکیب را بهطور صریح ذکر کردهاند، در حالیکه ۳۵٪ تنها به یکی از این دو بهعنوان درمان مؤثر اشاره داشتند.
در خصوص گال پوستهدار، ۵۵٪ دستورالعملها توصیه کردهاند که چند نوبت استفاده از داروی موضعی در چند روز متوالی انجام شود. در ۶۰٪ موارد، استفاده از ایورمکتین خوراکی برای بیماران مقاوم یا ناتوان پیشنهاد شده بود، ولی در اغلب موارد صرفاً بهعنوان مکمل درمان موضعی.
ایورمکتین و بحثهای مرتبط
تنها ۴۵٪ از دستورالعملها استفاده از ایورمکتین را در گال کلاسیک مجاز دانسته بودند و اغلب آن را در قالب الگوریتم ضمیمه یا بدون استناد مشخص به منابع علمی آورده بودند. یک دستورالعمل با استناد به مطالعهای از Barkwell & Shields نسبت به مصرف ایورمکتین در سالمندان هشدار داده بود. این هشدار در مطالعات بعدی مورد تردید قرار گرفته و شواهد جدیدتر نشان دادهاند که ایورمکتین میتواند بهاندازه پرمترین مؤثر باشد، بهویژه در شرایطی که درمان موضعی عملی نیست.
در مجموع، اگرچه تشخیص و درمان فردی در دستورالعملها تا حدی هماهنگ بود، ولی در مورد شرایط خاص، مانند سالمندان با زوال شناختی، بیماران مقاوم، یا شرایط اپیدمی، اختلافهایی در جزئیات مشاهده شد که میتواند اثربخشی درمان را تحتتأثیر قرار دهد.
پاسخ اولیه به اپیدمی
واکنش سریع و سازمانیافته به شناسایی موارد اولیه گال در مراکز مراقبت سالمندان نقش حیاتی در جلوگیری از گسترش بیماری دارد. با این حال، بررسی دستورالعملهای ارائهشده از سوی تیمهای حفاظت سلامت (HPTs) در انگلستان نشان داد که میزان وضوح و جامعیت توصیهها در خصوص اقدامات اولیه در اپیدمی گال، متفاوت است.
اقدامات اولیه پس از شناسایی مورد
بیشتر دستورالعملها (۸۵٪) توصیه کردهاند که در صورت بروز حتی یک مورد مشکوک به گال، مرکز مراقبت باید به HPT اطلاع دهد. با این حال، تنها نیمی از این دستورالعملها فرآیند دقیق ثبت اطلاعات، گزارشدهی، یا معیارهای تشخیص اپیدمی را بهطور ساختاریافته تعریف کرده بودند. در برخی موارد، مشخص نبود که مسئولیت تماس اولیه با HPT بر عهدهی چه کسی است—مدیر مرکز، پرستار ارشد، یا پزشک عمومی.
تشکیل تیم واکنش
تنها ۴۰٪ از دستورالعملها به صراحت اشاره کردهاند که پس از تأیید اپیدمی، لازم است تیم واکنش متشکل از نمایندگان مرکز مراقبت، HPT، پزشکان، و تیم کنترل عفونت (ICT) تشکیل شود. در سایر دستورالعملها، نقشها و وظایف این نهادها بهصورت پراکنده و گاهی متناقض توصیف شده بود.
استفاده از ابزارهای کمکی
حدود ۶۰٪ از دستورالعملها فرمهایی را بهعنوان ضمیمه جهت پیگیری و مستندسازی موارد ارائه داده بودند. این فرمها شامل نقشه بدن برای علامتگذاری محل ضایعات، فرم ثبت علائم، و فرم پیگیری درمان بودند. برخی از HPTها نسخههایی از الگوریتمهای تصمیمگیری و الگوریتمهای درمان گروهی را نیز در اختیار مراکز قرار داده بودند که به تصمیمگیری سریعتر کمک میکرد.
چالش در تعیین مرجع تصمیمگیر
در نیمی از دستورالعملها، مشخص نشده بود که چه کسی باید تصمیم نهایی در مورد شروع درمان گروهی را اتخاذ کند—HPT، پزشک عمومی مرکز، یا تیم کنترل عفونت. این ابهام میتواند منجر به تأخیر در آغاز مداخلات درمانی و افزایش احتمال انتقال ثانویه بیماری شود.
در مجموع، اگرچه بسیاری از دستورالعملها بر لزوم اقدام سریع تأکید داشتند، اما ضعف در تعیین مسئولیتها، نبود رویه استاندارد برای آغاز واکنش، و نبود ابزارهای هماهنگ در همه مناطق نشان میدهد که نظام واکنش اولیه در سطح ملی نیازمند یکپارچهسازی و سادهسازی است.
راهبردهای کنترل اپیدمی
کنترل موفق اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان مستلزم برنامهریزی دقیق، اجرای درمان گروهی هماهنگ، و پیشگیری از انتقال مجدد است. بررسی دستورالعملهای HPT نشان داد که اگرچه همه آنها به اهمیت درمان همزمان اذعان داشتهاند، اما در تعریف اپیدمی، دامنه پوشش درمان، تعداد دفعات درمان، و زمانبندی آن، اختلافات قابل توجهی وجود دارد.
تعریف اپیدمی
اکثر دستورالعملها (۱۸ مورد از ۲۰) اپیدمی را بهعنوان شناسایی دستکم دو مورد مرتبط از نظر زمانی و مکانی تعریف کردهاند. با این حال، برخی از راهنماها حتی یک مورد گال پوستهدار را نیز برای فعالسازی اقدامات اپیدمیولوژیک کافی دانستهاند. فقط دو دستورالعمل چارچوب زمانی مشخص (مثلاً ظرف مدت دو هفته) را برای تعریف اپیدمی ذکر کرده بودند.
دامنه درمان گروهی
دستورالعملها از نظر پوشش جمعیتی درمان متفاوت عمل کردهاند:
- در ۴۰٪ از راهنماها توصیه شده است که همه ساکنان و کارکنان، بدون توجه به علائم، باید بهصورت همزمان درمان شوند.
- در ۳۰٪ موارد تنها تماسهای نزدیک (ساکنان اتاقهای مجاور یا کارکنان مراقب مستقیم) هدف درمان قرار گرفتهاند.
- در ۲۰٪ دستورالعملها تصمیمگیری درباره دامنه درمان به HPT یا پزشک معالج واگذار شده است، بدون ارائه معیارهای مشخص.
این تفاوتها میتواند در عملکرد مراکز، میزان موفقیت درمان و احتمال تکرار اپیدمی تأثیرگذار باشد.
نوع، تعداد و زمانبندی درمانها
همه دستورالعملها استفاده از دو نوبت درمان موضعی با فاصله یک هفته را توصیه کردهاند. در مورد گال پوستهدار، برخی راهنماها درمانهای مکرر موضعی (روزانه تا سه بار در هفته) و ترکیب آن با ایورمکتین خوراکی را پیشنهاد کردهاند.
در خصوص زمان اجرای درمان، ۶۰٪ از راهنماها تأکید کردهاند که درمان باید در یک بازه زمانی ۲۴ تا ۴۸ ساعته برای همه افراد انجام شود تا اثربخشی آن حفظ گردد. در برخی موارد، عدم هماهنگی در اجرای همزمان، بهعنوان عامل شکست در کنترل اپیدمی ذکر شده است.
چالش در اجرای راهبردها
تعدادی از دستورالعملها به موانع اجرایی مانند محدودیت در دسترسی به پزشک برای تجویز همزمان، مقاومت برخی کارکنان در برابر مصرف دارو بدون علائم، یا مشکلات تأمین داروها در بازه زمانی مشخص اشاره کردهاند. تنها در ۳۰٪ از راهنماها توصیههایی برای حل این مشکلات، مانند مشارکت داروخانه محلی یا تجویز گروهی توسط پزشک واحد، ارائه شده است.
در مجموع، راهبردهای کنترل اپیدمی گال در دستورالعملهای منطقهای، با وجود اشتراک در اصول کلی، فاقد یکنواختی در اجرا، پوشش درمان و تعیین مسئولیتها هستند. این عدم هماهنگی میتواند اثربخشی اقدامات پیشگیرانه را کاهش داده و موجب بروز مجدد بیماری شود.
کنترل عفونت و ضدعفونی محیطی
در مدیریت اپیدمی گال، اقدامات کنترل عفونت و بهداشت محیط نقش کلیدی در مهار زنجیره انتقال دارد. با این حال، بررسی دستورالعملهای منطقهای در انگلستان نشان داد که توصیههای مرتبط با پیشگیری محیطی از نظر دامنه، شدت، و جزئیات اجرایی، تنوع قابل توجهی دارند.
اقدامات عمومی کنترل عفونت
در اغلب دستورالعملها (حدود ۷۵٪)، اقدامات پایهای نظیر استفاده از دستکش، لباس محافظ، شستن منظم دستها و محدود کردن تماس پوست به پوست در حین مراقبت از افراد مبتلا توصیه شده است. این اقدامات باید تا پایان دوره درمان و رفع کامل علائم ادامه یابد.
حدود ۶۰٪ از دستورالعملها توصیه کردهاند که پرستاران و کارکنان مراقبتی که در تماس مستقیم با افراد مبتلا هستند، در صورت امکان به افراد دیگر منتقل نشوند، و حتیالمقدور در همان بخش باقی بمانند. در موارد معدود، استفاده از ماسک نیز در تماس با بیماران گال پوستهدار ذکر شده است.
ضدعفونی وسایل و محیط
در زمینه بهداشت محیطی، همگی دستورالعملها بر لزوم شستوشوی لباسها، ملحفهها و حولههای استفادهشده در دمای حداقل ۵۰ درجه سانتیگراد تأکید داشتند. برخی توصیه کردهاند که وسایل غیرقابل شستوشو (مانند بالشهای خاص، وسایل کمکی، یا مبلمان پارچهای) به مدت ۷۲ ساعت ایزوله یا بستهبندی شوند.
تنها ۴۰٪ از دستورالعملها ضدعفونی سطوح (نظیر دستگیرهها، نردهها و سطوح تماسپذیر) با محلولهای ضدعفونیکننده را بهصراحت توصیه کردهاند. همچنین کمتر از نیمی از آنها زمان دقیق شروع اقدامات ضدعفونی (قبل یا بعد از درمان) را مشخص کرده بودند.
تدابیر ویژه برای گال پوستهدار
در مورد موارد گال پوستهدار، دستورالعملها به شکل گستردهتری اقدامات ویژهای پیشنهاد کردهاند:
- ایزولاسیون کامل بیماران در اتاق شخصی، در صورت امکان
- استفاده از لباسهای محافظ، دستکش دوجداره، و حذف وسایل غیرضروری از اتاق
- ضدعفونی یا ایزولهسازی کامل کلیه وسایل و البسهای که فرد استفاده کرده است
با این حال، تنها در ۵۰٪ از دستورالعملها تمهیدات فوق با جزئیات اجرایی مشخص همراه بود. برخی راهنماها صرفاً به عبارت «اقدامات سختگیرانه کنترل عفونت» بسنده کردهاند، بدون تعیین سازوکار عملیاتی دقیق.
شکافهای اجرایی
در بسیاری از مراکز، امکانات فیزیکی و منابع انسانی محدود، اجرای کامل این توصیهها را دشوار میسازد. تنها تعداد کمی از دستورالعملها به این محدودیتها اشاره کرده و پیشنهادهایی همچون استفاده چرخشی از کارکنان محافظتشده یا کمک گرفتن از تیمهای پشتیبانی منطقهای را مطرح کردهاند.
در مجموع، نبود استاندارد یکپارچه در اقدامات کنترلی و محیطی، و نیز ضعف در ارائه توصیههای متناسب با شرایط واقعی مراکز، یکی از چالشهای اصلی در مدیریت مؤثر اپیدمیهای گال در مراکز مراقبت سالمندان به شمار میرود.
نقشها و مسئولیتها
مدیریت مؤثر اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان نیازمند هماهنگی بینسازمانی، تعیین دقیق مسئولیتها، و تقسیم کار روشن میان تمامی ذینفعان است. با این حال، بررسی دستورالعملهای منطقهای نشان داد که اغلب آنها فاقد چارچوب مشخص و شفاف در این زمینه هستند.
عدم شفافیت در تعیین نقشها
در کمتر از نیمی از دستورالعملهای بررسیشده، نقشی ساختاریافته برای هر یک از بازیگران اصلی در کنترل اپیدمی تعریف شده بود. در موارد معدود، جدولی از وظایف پیشنهاد شده بود که در آن نقشهایی برای مدیر مرکز مراقبت، پزشک عمومی (GP)، تیم حفاظت سلامت (HPT)، تیم کنترل عفونت (ICT) و داروخانه محلی مشخص شده بود.
در سایر دستورالعملها، مسئولیتها اغلب به شکل غیرمتمرکز، پراکنده و گاه متناقض بیان شده بودند. برای نمونه، در برخی موارد تأکید شده بود که HPT فقط نقش «مشاور» دارد و تصمیمگیری نهایی با پزشک عمومی است، در حالی که در دیگر راهنماها HPT مسئول هدایت و هماهنگی کامل درمانها شناخته میشد.
وظایف مدیر مرکز مراقبت
در تعداد کمی از دستورالعملها وظایف مدیر مرکز مشخص شده بود که شامل:
- اطلاعرسانی سریع به HPT و پزشک
- همکاری در شناسایی تماسهای پرخطر
- هماهنگی اجرایی درمان همزمان
- نظارت بر اجرای اقدامات ضدعفونی
با این حال، در بسیاری از موارد، نحوه اجرای این وظایف یا تعامل مدیر با سایر نهادها بهروشنی تعریف نشده بود.
وظایف HPT و ICT
تنها یک دستورالعمل نقش دقیق HPT را در هر مرحله از فرآیند مشخص کرده بود. در اغلب موارد، HPT بهعنوان مشاور توصیههایی ارائه میداد، اما مسئولیت تصمیمگیری، پیگیری درمان، و نظارت نهایی بهطور مبهم باقی میماند. تیمهای کنترل عفونت (ICT) نیز عمدتاً فقط در موارد شدید یا دارای گال پوستهدار درگیر میشدند، بدون داشتن نقش فعال در همه مراحل.
پزشکان عمومی و داروسازان
دستورالعملها در خصوص نقش پزشکان عمومی در تجویز دارو، ارزیابی بیماران و پیگیری درمانها اختلاف نظر داشتند. برخی راهنماها تجویز گروهی و هماهنگ را توصیه کرده بودند، در حالی که در دیگر موارد، نسخهنویسی مجزا برای هر فرد پیشنهاد شده بود که از نظر اجرایی پیچیدهتر است. مشارکت داروسازان نیز تنها در تعداد اندکی از راهنماها پیشبینی شده بود، آن هم عمدتاً در تأمین داروها و نه در طراحی درمان جمعی.
تعامل با سازمانهای نظارتی
تنها ۳۵٪ از دستورالعملها اشارهای به لزوم اطلاعرسانی به نهادهای نظارتی مانند Care Quality Commission (CQC) داشتند. همچنین، در بیشتر راهنماها مشخص نشده بود که چه زمانی و توسط چه نهادی، گزارش رسمی اپیدمی تهیه و ثبت میشود.
در مجموع، نبود هماهنگی در تعریف مسئولیتها، میتواند منجر به تأخیر، تصمیمگیری ناهماهنگ، و نارضایتی در میان نهادهای مشارکتکننده شود. این مسأله همچنین کارایی مداخلات درمانی را کاهش داده و احتمال بروز مجدد اپیدمی را افزایش میدهد.
چالشهای مالی و اجرایی
اجرای موفق اقدامات کنترلی در اپیدمیهای گال در مراکز مراقبت سالمندان، نهتنها نیازمند راهنماییهای علمی و بالینی دقیق، بلکه مستلزم پیشبینی واقعبینانه از موانع مالی و اجرایی نیز هست. با این حال، بررسی دستورالعملهای تیمهای حفاظت سلامت (HPTs) در انگلستان نشان داد که در بسیاری از موارد، به این جنبهها یا اشاره نشده یا فقط بهصورت کلی و بدون راهحل عملی مطرح شدهاند.
تأمین هزینه درمان ساکنان و کارکنان
در تمامی دستورالعملها، فرض بر این است که هزینه درمان ساکنان از طریق سیستم مراقبت عمومی (NHS) و تجویز پزشک عمومی تأمین میشود. اما در مورد کارکنان، اختلافنظر قابل توجهی وجود دارد:
- در ۶۰٪ از دستورالعملها، تأمین دارو برای کارکنان به عهده خود آنها گذاشته شده و توصیه شده که از پزشک خود نسخه بگیرند.
- تنها ۳۰٪ از دستورالعملها پیشنهاد دادهاند که پزشک عمومی مرکز برای همه کارکنان نسخه صادر کند.
- در برخی موارد اشاره شده که مراکز میتوانند هزینه درمان کارکنان را از طریق منابع داخلی یا بودجه اضطراری تأمین کنند، اما راهحل مشخصی برای این مسئله ارائه نشده است.
این وضعیت میتواند موجب تأخیر در اجرای درمان همزمان شود، چراکه برخی کارکنان ممکن است بهدلیل هزینه یا پیچیدگی روند نسخهگیری، درمان را به تعویق بیندازند یا از انجام آن خودداری کنند.
محدودیتهای لجستیکی در اجرای درمان همزمان
در بسیاری از مراکز مراقبت سالمندان، اجرای درمان همزمان برای دهها نفر طی ۲۴ تا ۴۸ ساعت چالشبرانگیز است. در موارد زیر مشکلات رایج گزارش شدهاند:
- نیاز به همکاری چند پزشک و پرستار برای ارزیابی، تجویز، و اجرای درمان در مدت محدود
- کمبود فضای فیزیکی برای ایزولاسیون بیماران یا اجرای درمانهای مکرر
- عدم دسترسی فوری به داروهای کافی از داروخانههای محلی، بهویژه در مناطق روستایی
کمتر از نیمی از دستورالعملها به این محدودیتها اشاره کرده بودند، و تنها برخی راهحلهایی همچون همکاری با داروخانه محلی برای تهیه دستهجمعی دارو، نسخهنویسی متمرکز توسط یک پزشک، یا استفاده از بستههای دارویی آماده را پیشنهاد کرده بودند.
نبود مکانیزمهای مالی مشخص
هیچیک از دستورالعملهای مورد بررسی، مکانیزم مشخصی برای جبران هزینههای انجامشده توسط مراکز یا کارکنان ارائه نداده بودند. همچنین، در اغلب موارد به مسئولیت قانونی یا حقوقی مراکز در تأمین این هزینهها نیز اشاره نشده بود، که میتواند موجب تردید در اجرای اقدامات گسترده پیشگیرانه شود.
در نهایت، نبود برنامهریزی دقیق برای مدیریت اجرایی و مالی اپیدمی گال، میتواند مانع از اجرای کامل و هماهنگ مداخلات درمانی شده، و در نتیجه کنترل اپیدمی را با شکست مواجه کند. به همین دلیل، یک راهنمای ملی باید بهطور مشخص سازوکارهای حمایتی مالی، نقش بیمه، مسئولیتهای حقوقی، و گزینههای اجرایی را مشخص نماید.
بحث و تحلیل
یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که علیرغم وجود شباهتهایی در برخی بخشهای بالینی و اصول کلی مدیریت اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان در انگلستان، دستورالعملهای منطقهای موجود فاقد انسجام، جامعیت و هماهنگی لازم هستند. این وضعیت میتواند در عمل منجر به تفاوتهای قابل توجه در سطح مراقبت، کارایی مداخلات، و پیامدهای اپیدمیها در مناطق مختلف شود.
در مقایسه با سایر کشورها، از جمله فرانسه، هلند و ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی نیز با مشکل مشابهی روبهرو هستند. در اغلب این کشورها، گال در مراکز مراقبت سالمندان شایع است، اما دستورالعملهای ملی، اگر هم وجود داشته باشند، یا قدیمیاند یا بهطور محدود فقط به برخی از جنبههای مدیریت بیماری میپردازند. مطالعات نشان دادهاند که عدم وجود راهنمایی ملی یکپارچه، منجر به اتکا به تجربیات محلی، تکرار اشتباهات، و بروز ناهمگونی در واکنشهای اپیدمیولوژیک میشود.
همچنین یافتهها تأکید میکنند که بسیاری از توصیههای موجود در دستورالعملهای منطقهای مبتنی بر شواهد علمی قوی نیستند، بلکه از تجربیات گذشته، نظرهای متخصصان محلی یا ملاحظات اجرایی خاص هر منطقه استخراج شدهاند. تنها تعداد اندکی از راهنماها منابع علمی مشخص، مطالعات بالینی یا مرورهای سیستماتیک را بهعنوان پشتوانه ذکر کردهاند. این مسئله نشاندهنده خلأ جدی در ترجمه دانش علمی به سیاستهای سلامت عملیاتی است.
یکی دیگر از نکات برجسته، نبود مشارکت ساختاریافته ذینفعان در تدوین راهنماها است. نه تنها ساکنان و خانوادههای آنها، بلکه حتی مدیران مراکز مراقبت، کارکنان اجرایی، و داروخانهها نیز در فرآیند تدوین مشارکت داده نشدهاند. این موضوع باعث شده که بسیاری از توصیهها، اگرچه از نظر نظری صحیحاند، اما در عمل بهسختی قابل اجرا باشند.
تفاوت در تفسیر نقش نهادهای درگیر (مانند HPT، پزشک عمومی، ICT، و مدیر مرکز) نیز میتواند به ابهام در مسئولیتپذیری، تأخیر در تصمیمگیری، و شکست در اجرای درمان همزمان منجر شود. همچنین، نبود سازوکار مالی مشخص برای پوشش هزینههای درمان، بویژه برای کارکنان، مانع بزرگی در مسیر کنترل اپیدمیها محسوب میشود.
در نهایت، تحلیل این یافتهها نشان میدهد که تدوین یک راهنمای ملی جامع، یکپارچه و مبتنی بر شواهد، که هم جنبههای بالینی و اپیدمیولوژیک و هم ابعاد اجرایی و مالی را پوشش دهد، برای مدیریت موفق اپیدمیهای گال در مراکز مراقبت سالمندان امری ضروری است.
نتیجهگیری و پیشنهادها
اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان یک مسئله بهداشت عمومی پیچیده و چندوجهی است که نیازمند واکنشی منسجم، چندنهادی و مبتنی بر شواهد میباشد. بررسی ۲۰ دستورالعمل منطقهای تیمهای حفاظت سلامت (HPTs) در انگلستان نشان داد که در حال حاضر هماهنگی نظاممندی برای مدیریت این اپیدمیها وجود ندارد. در بسیاری از موارد، توصیهها پراکنده، ناقص، و فاقد پشتوانه علمی یا اجرایی دقیق هستند.
در حالیکه در اصول بالینی مانند تشخیص گال کلاسیک یا استفاده از پرمترین نوعی اجماع وجود دارد، در سایر حوزهها نظیر تعریف اپیدمی، محدوده درمان گروهی، زمانبندی مداخلات، نحوه تعامل بین نهادها، مسئولیتها، و پوشش مالی، اختلافنظر و عدم انسجام مشهود است. این ناهمگونی در عمل میتواند منجر به تأخیر در کنترل بیماری، تکرار اپیدمی، و سردرگمی در میان کارکنان و مدیران مراکز شود.
از سوی دیگر، بسیاری از توصیههای موجود فاقد پشتوانه علمی مستند هستند و کمتر به منابع تحقیقاتی، مرورهای سیستماتیک یا مطالعات مبتنی بر جمعیت ارجاع دادهاند. همچنین، فقدان مشارکت فعال ذینفعان در تدوین راهنماها (از جمله مدیران مراکز، پزشکان، داروسازان و حتی ساکنان و خانوادههای آنها) موجب شده است که بسیاری از توصیهها با محدودیتهای عملی مواجه باشند.
بر این اساس، تدوین یک راهنمای ملی جامع و یکپارچه برای مدیریت اپیدمی گال در مراکز مراقبت سالمندان با مشارکت نهادهای ذیربط از جمله سازمانهای سلامت عمومی، نهادهای نظارتی، انجمنهای تخصصی، مراکز مراقبت و نمایندگان بیماران، اقدامی ضروری است.
پیشنهادهای کلیدی برای بهبود مدیریت اپیدمی گال عبارتند از:
- تدوین راهنمای ملی مبتنی بر شواهد که کلیه مراحل تشخیص، درمان فردی، درمان گروهی، کنترل عفونت، ضدعفونی محیطی، و هماهنگی اجرایی را پوشش دهد.
- تعریف روشن نقشها و مسئولیتها برای هر یک از نهادهای درگیر از جمله HPT، پزشک عمومی، تیم کنترل عفونت، مدیر مرکز، داروساز و سایر ذینفعان.
- تدوین سازوکار مالی شفاف و هماهنگ برای پوشش هزینههای درمان، بهویژه برای کارکنان مراکز، و تعیین مسئولیت تأمین مالی (دولت، مرکز، کارکنان یا بیمه).
- ایجاد ابزارهای استاندارد اجرایی مانند فرمهای مشترک، الگوریتمهای تصمیمگیری، دستورالعملهای عملیاتی و راهکارهای مواجهه با محدودیتهای رایج.
- تقویت آموزش مداوم کارکنان در زمینه تشخیص بهموقع، اجرای درمان صحیح، پیشگیری از گسترش و پاسخ فوری به موارد مشکوک.
- ایجاد سازوکار گزارشدهی و پایش ملی برای گردآوری دادهها، پایش اپیدمیها، تحلیل اثربخشی مداخلات و بازنگری مستمر راهنماها.
اجرای این اقدامات میتواند به ارتقاء کیفیت پاسخ سلامت عمومی، بهبود مدیریت بیماریهای نادیدهگرفتهشده، و افزایش ایمنی ساکنان آسیبپذیر در مراکز مراقبت کمک شایانی کند.
بدون دیدگاه