مقدمه
جرب یکی از بیماریهای پوستی شایع و مسری در سطح جهان است که بیش از ۲۰۰ میلیون نفر را درگیر کرده است. سازمان جهانی بهداشت (WHO) در سال ۲۰۱۷ این بیماری را در زمره بیماریهای نادیدهانگاشته مناطق گرمسیری (Neglected Tropical Diseases) قرار داد. عامل این بیماری انگلی بهنام Sarcoptes scabiei نوع hominis است که از طریق تماس مستقیم پوست با پوست انتقال مییابد. بروز این بیماری بیشتر در کشورها یا مناطق توسعهنیافته، دچار جنگ، یا با شرایط بهداشتی ضعیف دیده میشود؛ با اینحال، جمعیتهای آسیبپذیر در کشورهای توسعهیافته نیز ممکن است در معرض ابتلا قرار گیرند. دانشآموزان، سالمندان، یا بیماران بستری در بیمارستانها نمونههایی از گروههای در معرض خطر هستند که در آنها اپیدمیهای کوچک خانوادگی، خوابگاهی یا بیمارستانی گزارش شده است.
علائم بالینی جرب عمدتاً شامل بثورات پوستی مانند پاپولها، وزیکولها، ندولها و خارش شدید بهویژه در شب است. این خارش شبانه میتواند موجب بیخوابی و کاهش کیفیت زندگی بیماران شود. تشخیص سریع و دقیق این بیماری، همراه با ایزولهسازی و درمان مناسب، نقش کلیدی در جلوگیری از گسترش آن دارد. روشهای رایج تشخیص شامل معاینه بالینی و بررسی میکروسکوپی است. با اینوجود، بهدلیل تنوع در تظاهرهای بالینی و احتمال منفی کاذب در آزمایشهای میکروسکوپی، احتمال خطای تشخیصی بالاست.
در سالهای اخیر، روش درموسکوپی (Dermoscopy) بهعنوان یک تکنیک غیرتهاجمی با قابلیت بزرگنمایی سطح پوست معرفی شده که در تشخیص بیماریهای پوستی از جمله جرب مورد توجه قرار گرفته است. با وجود آنکه این روش میتواند نشانههای خاصی از حضور انگل مانند تونلها و ساختارهای موسوم به “جت با دنباله” را آشکار کند، اما همچنان در مورد دقت آن اختلاف نظر وجود دارد. از اینرو، مطالعه حاضر با هدف ارزیابی دقت تشخیصی درموسکوپی در بیماری جرب، تحلیل عوامل مؤثر بر آن، و بررسی نقش این روش در پایش پاسخ درمانی انجام شده است.
مرور اولیه
تشخیص بیماری جرب همواره یکی از چالشهای بالینی در حوزه پوست و بیماریهای عفونی بوده است. روش سنتی و متداول برای تشخیص این بیماری، نمونهبرداری سطحی از ضایعات پوستی (skin scraping) و مشاهده میکروسکوپی انگل، تخم یا مواد دفعی آن بوده است. اگرچه این روش بهعنوان استاندارد طلایی در بسیاری از مراکز تلقی میشود، اما حساسیت پایین آن بهویژه در موارد خفیف یا بیماران با علائم غیراختصاصی، منجر به بروز موارد قابل توجهی از تشخیصهای منفی کاذب میگردد. بهویژه در جمعیتهایی که سابقه درمان قبلی یا خاراندن مزمن دارند، ممکن است عناصر قابل رؤیت انگلی در نمونهها کاهش یافته یا حذف شده باشند.
در مقابل، تکنیک درموسکوپی بهعنوان یک ابزار تصویربرداری غیرتهاجمی که امکان بررسی ساختارهای سطحی و نیمهعمقی پوست را با بزرگنمایی فراهم میکند، در دهه اخیر بهطور فزایندهای در تشخیص بیماریهای پوستی مورد استفاده قرار گرفته است. در بیماری جرب، یافتههای مشخصی در درموسکوپی از جمله علامت “جت با دنباله” (jet with contrail) که بیانگر حضور کنه زنده در انتهای تونل حفر شده در لایه شاخی پوست است، میتواند بهعنوان شاخص تشخیصی قابل اطمینان محسوب شود.
مطالعات متعددی تاکنون به بررسی دقت تشخیصی درموسکوپی در مقایسه با روشهای سنتی پرداختهاند، اما نتایج آنها متناقض بوده است. برخی پژوهشها، حساسیت و ویژگی درموسکوپی را پایینتر از نوار چسب شفاف و نمونهبرداری مکانیکی گزارش کردهاند، در حالیکه برخی دیگر به دقت بالای آن بهویژه در دست متخصصان مجرب اشاره داشتهاند. به عنوان نمونه، مطالعهای در محیط کمبرخوردار گزارش کرده که حساسیت درموسکوپی مشابه scraping و پایینتر از تست نوار چسب بوده است، در حالیکه در مطالعاتی دیگر حساسیت درموسکوپی تا بیش از ۹۵٪ گزارش شده است. این اختلافها احتمالاً ناشی از تفاوت در مهارت اپراتورها، شرایط محیطی، و تنوع تظاهرات بالینی بیماری در بیماران مختلف است.
افزون بر جنبه تشخیصی، کاربرد بالقوه درموسکوپی در پایش پاسخ درمانی نیز مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. قابلیت مشاهده مستقیم تغییرات ساختاری ضایعات و حذف یا بقای کنهها پس از درمان، میتواند به عنوان ابزار مؤثری برای تعیین اثربخشی درمان و پیشگیری از درمان بیش از حد یا ناکافی عمل کند.
با توجه به این زمینهها، ضرورت ارزیابی دقیقتری از عملکرد این روش در جمعیتهای بالینی و با درنظر گرفتن عوامل متنوع نظیر محل ضایعه، شدت بیماری، مدت زمان درگیری و سطح تجربه اپراتور بیش از پیش احساس میشود.
اهداف مطالعه
با توجه به اهمیت تشخیص بهموقع و دقیق بیماری جرب، و با درنظر گرفتن چالشهای مرتبط با روشهای سنتی مانند نمونهبرداری پوستی و معاینه میکروسکوپی، این مطالعه با هدف بررسی دقت تشخیصی درموسکوپی در بیماران مشکوک به جرب طراحی گردیده است. همچنین، تلاش شده است تا نقش این روش در ارزیابی پاسخ درمانی به درمان ضدانگلی و نیز تأثیر عوامل مختلف بر عملکرد آن تحلیل گردد.
اهداف اصلی این مطالعه عبارتند از:
اهداف اصلی
- ارزیابی حساسیت و ویژگی درموسکوپی (DS) در تشخیص بیماری جرب در مقایسه با روش نمونهبرداری پوستی (skin scraping یا SS) در جمعیت بیماران مشکوک.
- مقایسه ارزش پیشبینی مثبت (PPV) و ارزش پیشبینی منفی (NPV) بین دو روش DS و SS.
اهداف فرعی
- بررسی تأثیر محل ضایعه پوستی (مانند دست، بازو، شکم و سایر نواحی) بر میزان مثبت شدن تست درموسکوپی.
- تحلیل ارتباط بین شدت بالینی و مدت زمان ابتلا به جرب با حساسیت درموسکوپی در بیماران مبتلا.
- بررسی نقش سطح تجربه و مهارت پزشکان معاینهکننده در دقت تفسیر تصاویر درموسکوپی، بهویژه در تفکیک تصاویر مثبت و منفی.
- ارزیابی تغییرات مشاهدهشده در ساختارهای پوستی در تصاویر درموسکوپی ۲ و ۴ روز پس از درمان با پماد گوگرد، بهمنظور تحلیل روند پاسخ درمانی.
در نهایت، هدف کلی این مطالعه ارائه شواهد علمی برای پشتیبانی از استفاده بالینی گستردهتر از درموسکوپی بهعنوان ابزار تشخیصی و پایشی در مدیریت بیماری جرب میباشد.
مواد و روشها
چارچوب اخلاقی
طرح مطالعه حاضر پیش از آغاز توسط کمیته اخلاق پزشکی بیمارستان آموزشی-درمانی شماره یک دانشگاه علوم پزشکی چونگکینگ (Chongqing) مورد تأیید قرار گرفت. کلیه شرکتکنندگان، رضایتنامه آگاهانه کتبی را پیش از ورود به مطالعه امضا نمودند. کلیه فرایندهای پژوهش با اصول اعلامیه هلسینکی و مقررات اخلاقی مربوطه در چین هماهنگ بودند.
جمعیت مورد مطالعه
تمامی بیماران مشکوک به جرب که در بازه زمانی ۱۰ ژوئن ۲۰۱۷ تا ۱۵ مارس ۲۰۱۹ به بخش پوست این بیمارستان مراجعه کرده بودند، در صورت دارا بودن معیارهای ورود، بهصورت آیندهنگر وارد مطالعه شدند. معیارهای ورود شامل وجود علائم بالینی سازگار با جرب (مانند خارش شدید شبانه، بثورات پوستی پاپولی یا وزیکولی و…) و عدم وجود تشخیص افتراقی قطعی دیگر بود.
طراحی مطالعه
مطالعه بهصورت کارآزمایی بالینی مقایسهای طراحی شده است. در مجموع ۱۴۴ بیمار بهصورت تصادفی در دو گروه تقسیم شدند:
- گروه نمونهبرداری پوستی (SS): شامل ۷۱ بیمار
- گروه درموسکوپی (DS): شامل ۷۳ بیمار
در هر دو گروه، اطلاعات جمعیتشناسی، سن، جنس، علائم بالینی، محل درگیری پوستی و نوع ضایعه ثبت گردید. هیچ تفاوت آماری معناداری بین دو گروه در ویژگیهای اولیه وجود نداشت (مطابق جدول ۱).
جدول ۱. ویژگیهای دموگرافیک و بالینی بیماران در دو گروه مورد بررسی
ویژگی | گروه SS (n=71) | گروه DS (n=73) | کل بیماران (n=144) |
---|---|---|---|
جنسیت (مرد) | ۴۵ نفر (۶۳.۴٪) | ۴۳ نفر (۵۸.۹٪) | ۸۸ نفر (۶۱.۱٪) |
جنسیت (زن) | ۲۶ نفر (۳۶.۶٪) | ۳۰ نفر (۴۱.۱٪) | ۵۶ نفر (۳۸.۹٪) |
میانگین سنی (سال) | ۴۰.۴ ± ۱۲.۳ | ۳۶.۸ ± ۱۵.۸ | ۳۸.۲ ± ۱۳.۶ |
خارش شبانه | ۱۰۰٪ | ۱۰۰٪ | ۱۰۰٪ |
پاپولوزیکولها | ۷۶.۱٪ | ۷۹.۵٪ | ۷۷.۸٪ |
وزیکولها | ۵۳.۵٪ | ۶۳.۰٪ | ۵۸.۳٪ |
اریتم و فلس | ۸۴.۵٪ | ۸۹.۰٪ | ۸۶.۸٪ |
(سایر ویژگیهای جدول به بخش پیوست اضافه خواهند شد.)
روشهای تشخیصی
الف) نمونهبرداری پوستی (Skin Scraping – SS)
در این روش، ابتدا محل ضایعه با الکل ۷۵٪ ضدعفونی شد. سپس با استفاده از تیغ استریل از ضایعات غیرتحریکشده سطحی نمونهبرداری انجام و به اسلاید انتقال داده شد. دو نمونه از هر ضایعه جمعآوری شده و در بزرگنماییهای ۱۰۰ و ۴۰۰ برابر با میکروسکوپ نوری بررسی شدند. مشاهده انگل، تخم یا قطعات بدنی آن برای تأیید تشخیص الزامی بود.
ب) درموسکوپی (Dermoscopy – DS)
از دستگاه درمات ایمیج سیستم (Dermat Image System) ساخت پکن استفاده شد. بزرگنمایی اولیه در ۲۰ برابر و تأیید در ۵۰ برابر انجام گردید. نشانهی اختصاصی “جت با دنباله” (شامل کنه قهوهای مثلثی و مسیر تونلی آن) بهعنوان معیار مثبت بودن تلقی شد. همچنین وجود تونلها و مدفوع کنهها نشانههای غیرمستقیم بودند.
ج) بررسی ترکیبی (SS هدایتشده با DS)
در مواردی که درموسکوپی مثبت ولی اسکرپینگ منفی بود، از همان ناحیهای که علامت “جت با دنباله” دیده شده بود مجدداً نمونهبرداری انجام شد.
طبقهبندی شدت بیماری و مدت زمان ابتلا
شدت بالینی بر اساس تعداد نواحی مبتلا و نوع ضایعات به سه گروه خفیف، متوسط و شدید تقسیم شد. همچنین بیماران بر اساس مدت زمان ابتلا به سه گروه کوتاهمدت (کمتر از ۴ هفته)، متوسط (۴ تا ۸ هفته) و طولانیمدت (بیش از ۸ هفته) طبقهبندی شدند.
ارزیابی مهارت پزشکان تفسیرکننده
۵۰ تصویر مثبت و ۳۰ تصویر منفی از بیماران مختلف تهیه و به ۹ پزشک با سطوح مختلف تجربه ارائه گردید. پزشکان در سه گروه مهارتی (مبتدی، متوسط، پیشرفته) دستهبندی شدند. دقت تفسیر تصاویر مثبت و منفی در این سه گروه مقایسه شد.
پایش پس از درمان
۱۶ ناحیه از بدن بیماران که قبل از درمان دارای علامت “جت با دنباله” بودند، ۲ و ۴ روز پس از استفاده از پماد گوگرد مجدداً با درموسکوپی بررسی شدند تا تغییرات در ساختار ضایعات ارزیابی شود.
روش تحلیل آماری
تحلیل دادهها با استفاده از آزمون کایاسکوئر (chi-square) انجام شد و سطح معنیداری آماری کمتر از ۰.۰۵ در نظر گرفته شد.
نتایج
دقت تشخیصی درموسکوپی در مقایسه با نمونهبرداری پوستی
در مجموع از ۱۴۴ بیمار مورد بررسی، ۱۱۸ نفر طبق مشاهده کنه یا تخم آن در میکروسکوپ بهعنوان مورد قطعی جرب تشخیص داده شدند. مقایسه آماری بین دو روش نشان داد که:
- حساسیت درموسکوپی: ۹۸.۳٪
- حساسیت نمونهبرداری پوستی: ۵۱.۷٪
- ویژگی درموسکوپی: ۸۸.۵٪
- ویژگی نمونهبرداری پوستی: ۱۰۰٪
جدول ۲. ویژگیهای آماری دو روش تشخیصی
ویژگی آماری | نمونهبرداری پوست (SS) | درموسکوپی (DS) | مقدار P |
---|---|---|---|
حساسیت (TP/TP+FN) | ۵۱.۷٪ (61/118) | ۹۸.۳٪ (116/118) | 0.000 |
ویژگی (TN/TN+FP) | ۱۰۰٪ (26/26) | ۸۸.۵٪ (23/26) | 0.234 |
ارزش پیشبینی منفی | ۳۱.۳٪ | ۹۲.۰٪ | 0.000 |
ارزش پیشبینی مثبت | ۱۰۰٪ | ۹۷.۵٪ | 0.525 |
تفاوت نرخ تشخیص در نواحی مختلف بدن
از مجموع ۲۲۷ ناحیه مختلف بدن در بیماران مبتلا به جرب، در ۱۸۷ ناحیه علائم مثبت درموسکوپی مشاهده شد. بیشترین نرخ مثبت مربوط به دستها، بازوها و شکم بود.
جدول ۳. نرخ تشخیص مثبت درموسکوپی بر اساس ناحیه بدن
ناحیه بدن | تعداد بررسیشده | موارد مثبت | نرخ مثبت (%) |
---|---|---|---|
دست | ۱۰۲ | ۹۳ | ۹۱.۲٪ |
بازو | ۴۱ | ۳۵ | ۸۵.۴٪ |
شکم | ۳۲ | ۲۶ | ۸۱.۳٪ |
ران | ۱۶ | ۱۱ | ۶۸.۸٪ |
اسکروتوم (مردان) | ۲۳ | ۱۵ | ۶۵.۲٪ |
سایر نواحی (سینه، پشت، پا) | ۱۳ | ۷ | ۵۳.۸٪ |
تفاوت آماری بین نواحی بدن در نرخ مثبت شدن تست معنادار بود (P<0.001).
تأثیر شدت و مدت بیماری بر حساسیت درموسکوپی
شدت بیماری:
- خفیف (n=34): حساسیت ۹۴.۱٪
- متوسط (n=26): حساسیت ۱۰۰٪
- شدید (n=3): حساسیت ۱۰۰٪
تفاوت آماری بین گروهها معنادار نبود (P=0.436)
مدت ابتلا:
- کوتاهمدت (<4 هفته، n=41): حساسیت ۱۰۰٪
- متوسط (۴-۸ هفته، n=15): حساسیت ۹۳.۳٪
- طولانیمدت (>8 هفته، n=7): حساسیت ۸۵.۷٪
تفاوت آماری معنادار نبود (P=0.093)
دقت پزشکان با سطوح مختلف تجربه
۹ متخصص پوست تصاویر ۸۰ بیمار را تفسیر کردند. دقت تفسیر تصاویر مثبت در همه گروهها مشابه بود، اما در تفسیر تصاویر منفی، تفاوت قابل توجهی بین سطوح مختلف تجربه وجود داشت:
- تصاویر مثبت: تفاوت معنادار نبود (P=0.129)
- تصاویر منفی: گروه مبتدی دقت کمتری داشتند (P<0.001)
ارزیابی پس از درمان با درموسکوپی
در ۱۶ ناحیه بدن که پیش از درمان نشانه “جت با دنباله” داشتند، در روزهای دوم و چهارم پس از درمان با پماد گوگرد، نتایج زیر بهدست آمد:
زمان بررسی | مشاهده کنه زنده | درصد نواحی دارای کنه زنده |
---|---|---|
روز دوم | ۱۰ مورد | ۶۲.۵٪ |
روز چهارم | ۷ مورد | ۴۳.۸٪ |
در تصاویر ثبتشده مشاهده شد که تونلها تخریبشده و کنهها مات یا ناپدید شدهاند که بیانگر تأثیر نسبی درمان است.
بحث
در مطالعه حاضر، درموسکوپی بهعنوان یک ابزار غیرتهاجمی برای تشخیص بیماری جرب مورد ارزیابی قرار گرفت و نتایج بهدستآمده حاکی از حساسیت بسیار بالای این روش نسبت به نمونهبرداری پوستی سنتی است. درموسکوپی توانست در بیش از ۹۸٪ موارد ابتلا به جرب، یافتههای مثبت را آشکار کند، در حالیکه روش استاندارد اسکرپینگ تنها در نیمی از موارد موفق به تأیید وجود انگل گردید. این اختلاف قابل توجه از نظر آماری معنادار بود و نشاندهنده مزیت درموسکوپی بهویژه در شرایط بالینی است که تشخیص سریع و دقیق مورد نیاز میباشد.
یافتههای مطالعه ما با برخی مطالعات پیشین که دقت بالای درموسکوپی را گزارش کردهاند مطابقت دارد. برای مثال، گزارشاتی با حساسیت بالای ۹۰٪ در تشخیص جرب با استفاده از درموسکوپی منتشر شدهاند. در عین حال، مطالعاتی نیز وجود دارند که دقت پایینتری را برای این روش بیان کردهاند؛ اختلاف این نتایج میتواند به تفاوت در تجربه معاینهکنندگان، کیفیت تجهیزات، شرایط ناحیه مبتلا و ویژگیهای پوستی بیماران مربوط باشد.
بررسی محل آناتومیکی ضایعات در این مطالعه نشان داد که نواحیای مانند دستها، بازوها و شکم دارای بیشترین نرخ شناسایی مثبت با درموسکوپی هستند. پوست نازکتر، دسترسی آسانتر و سطح تماس بیشتر در این نواحی میتواند این یافته را توجیه کند. بر همین اساس، پیشنهاد میشود در موارد مشکوک به جرب، بررسی اولیه در این نواحی انجام گیرد تا احتمال تشخیص مثبت افزایش یابد.
مطابق نتایج، شدت بالینی بیماری تأثیر قابل ملاحظهای بر حساسیت درموسکوپی نداشت، هرچند در بیماران با موارد شدید یا گستردهتر، تعداد بیشتری از نواحی بدن احتمالاً درگیر بوده و لذا فرصت شناسایی انگل افزایش مییابد. از سوی دیگر، کاهش نسبی حساسیت در بیماران با سابقه طولانیتر ابتلا نیز مشاهده شد که میتواند به پاسخهای ایمنی موضعی، خراشیدن مداوم یا درمانهای قبلی مرتبط باشد.
تحلیل دقت تشخیصی پزشکان با سطوح مختلف تجربه نشان داد که گرچه درموسکوپی برای شناسایی ضایعات مثبت نسبتاً ساده است و تفاوت زیادی بین گروهها در این زمینه وجود نداشت، اما در تفسیر منفی بودن تصاویر، پزشکان با تجربه پایین دقت کمتری داشتند. این موضوع بر اهمیت آموزش ساختاریافته و تمرین بالینی در تفسیر یافتههای درموسکوپی تأکید دارد، بهویژه بهمنظور کاهش تشخیصهای نادرست و افزایش کارایی غربالگری بالینی.
در مرحله پیگیری پس از درمان، درموسکوپی امکان مشاهده مستقیم کاهش حضور کنهها را فراهم کرد. مشاهده ناپدید شدن تدریجی ساختارهای اختصاصی مانند کنه یا تونلها، بهویژه پس از دو تا چهار روز درمان، نشاندهندهی کارآمد بودن این ابزار برای پایش پاسخ درمانی است. نکته قابل توجه آن است که در بیش از ۴۰٪ موارد، بقای کنهها حتی پس از چند روز ادامه داشت که تأکیدی بر ضرورت پیگیری درمانی دقیق و اجتناب از قطع زودهنگام آن دارد.
نهایتاً، با در نظر گرفتن مزایای غیرتهاجمی بودن، دقت بالا، سهولت استفاده و قابلیت تکرارپذیری، میتوان نتیجه گرفت که درموسکوپی نه تنها ابزار مناسبی برای تشخیص اولیه بیماری جرب محسوب میشود، بلکه میتواند در ارزیابی اثربخشی درمان و پیشگیری از عود نیز نقش مؤثری ایفا کند.
نتیجهگیری
نتایج این مطالعه نشان میدهد که درموسکوپی (DS) روشی بسیار دقیق، سریع و غیرتهاجمی برای تشخیص بیماری جرب است. با حساسیت بالا (بیش از ۹۸٪) و ویژگی قابل قبول، این روش توانست در مقایسه با نمونهبرداری سنتی پوست (SS) عملکرد بسیار بهتری از خود نشان دهد. درموسکوپی بهویژه در نواحی خاصی مانند دستها، بازوها و شکم، که بیشتر مستعد درگیری هستند، نرخ تشخیص بالاتری داشت و میتواند در غربالگری بالینی بیماران مشکوک بهکار گرفته شود.
علاوه بر تشخیص اولیه، این مطالعه نشان داد که درموسکوپی در پایش روند پاسخ درمانی نیز بسیار مفید است. کاهش تدریجی نشانههای اختصاصی مانند کنه و تونلهای سطحی پس از مصرف پماد گوگرد، شواهد مستقیمی از اثربخشی درمان فراهم کرد. با استفاده از این ابزار میتوان از درمان بیش از حد یا ناقص جلوگیری کرده، پایش دقیقتری از سیر بهبود بیماران داشت و احتمال عود یا انتقال مجدد بیماری را کاهش داد.
با توجه به قابلیتهای بالینی درموسکوپی و با آموزش مناسب به پزشکان و پرسنل درمانی، میتوان این روش را بهعنوان یک ابزار مکمل یا حتی جایگزین در برخی مراحل تشخیص جرب بهکار گرفت. همچنین با توسعه راهکارهای آموزش از راه دور، میتوان دقت تفسیر در افراد کمتجربه را افزایش داده و از مزایای این تکنولوژی بهره بیشتری برد.
در مجموع، بهکارگیری سیستماتیک درموسکوپی در تشخیص و پیگیری درمان بیماری جرب، گامی مؤثر در ارتقای کیفیت مراقبت بالینی، کاهش انتقال، و بهبود نتایج درمانی بیماران بهشمار میرود.
بدون دیدگاه